امروز بعد از سه امتحان فوق العاده نفس گیر (!!)  و بعد از چهار شب بیدار خوابی، بالاخره یه نفس راحت کشیدم!! البته الان هم همچین راحت راحت نفس نمی کشم! چون هنوز نیمی از راه تا قتح قله ترم باقی است! و چهار تا امتحان دیگه مونده!!

آخه یه چی میگم یه چی میشنوین! تو این چهار روز نه تنها فقط حدود ۲۰ ساعت خوابیدم! بلکه روز تولدم هم بدلیل امتحان ریاضی که اون روز داشتم (و گل کاشتم) و امتحان جنینی که فرداش بود (و یه گل خوشگل دیگه هم کاشتم!!)، حسابی برام خاطره شد!! اونم چه خاطره ای...

امروز هم امتحان اکولوژی بود، عجب درس مزخرفی! تو این درس از خصوصیات اکوسیستم یخچال خونتون و علت رژیم غذایی مرغ همسایه ی پری خانوم اینا گرفته تا بیخوابی خرس قهوه ای در زمستان پارسال به دلیل سر و صدای ناشی اغتشاش آشوبگران و بی کفایتی بریتیش پترولیم در مهار لکّه نفتی خلیج مکزیک، صحبت میشه!!!  

خلاصه با توجه به خراب کردن امتحان ریاضی و تا حدودی جنین شناسی، تو امتحانات این ترم اصلاً شروع خوبی نداشتم، البته لازم به ذکره که تعدادی از بازیکنان کلیدی ما مصدوم و محروم بودن و انجام ندادن بازی های تدارکاتی با تیم های قوی هم علت دیگه ای بود که امسال هم بشنیم و جام جهانی رو با طرفداری از یک تیم دیگه، مثلاً، برای خودمون جذاب کنیم! به قول برادر خیابانی ایشالان ۴ سال دیگه!!!!!!!!  حالا کی ۴ سال دیگه میاد، خدااااا می دونه...

بعله داشتم عرض میکردم که شروع خوبی نداشتم و بعد از امتحان جنین شناسی تصمیم گرفتم تمام تلاشمو انجام بدم تا تو بقیه ی امتحان ها جبران کنم. و در ضمن میدونستم اگه اکولوژی هم نتونم نتیجه ای بگیرم، دیگه باید از خیره معدل الفی بگذرم... ولی خدا رو شکر اکو خوب بود و هنوز روزنه هایی از امید به چشم می خورد...

دیشب ساعت ۴:۳۰ خوابیدم و الان از فرط خستگی خوابم نمیبره!! نمیدونم تا حالا چنین احساسی داشتین یا نه؟؟! ولی من خیلی تجربه کردم، گاهی اینقدر خسته ام که نمیتونم بخوابم!!!!!!!!!! و قیافه ام هم اینجوری میشه...

راستی دیروز نه، پریروز، سر جلسه امتحان جنین شناسی، سه تا اتفاق افتاد، اول اینکه در بدو ورود پس از توزیع برگه سؤالات با کمال تعجب و تحیّر ملاحظه شد که استاد محترم ۶ سؤال ۲ نمره ای دادن که ۳ تای اونها مربوط به بخشی بود که با هزار خواهش و تمنّا و... حذف کرده بودیم!!... برای چند لحظه همه متحیّر و سرگردان به اطراف نگاه میکردیم... من واقعاً برای چند لحظه بغض کرده بودم... تا اینکه استاد سرآسیمه تشریف آوردن و گفتن که سؤالات ۳و۴و۶ رو جواب ندهید!! در این لحظه اوضاع ۱۸۰ درجه تغییر کرد! به این ترتیب کلاً میشد سه تا سؤال!!!! اونم تو امتحان پایان ترم!!!!!!!!!!!! خلاصه استاد ناگهان غیبشون زد و ما هم خوشحال و خرم از این اتفاق میمون!! سه سؤال رو در کمتر از ۳۰ دقیقه پاسخ دادیم و اومدیم که بریم، نذاشتن!!!... گفتن تشریف داشته باشید تا برگه دوم برسه!!!!! ... بعله، جریان از این قرار بود که استاد در عرض همون نیم ساعت، ۵ تا سؤال دیگه، در جا، طرح فرموده بودن که در اون لحظه در حال تکثیر بود... خلاصه یکی از اتفاقات نادر در سطح آموزش عالی در دانشگاه ما رخ داد و پس از حدود ۱۰ دقیقه اسم و فامیل بازی کردن سر جلسه امتحان، برگه ها رسید... و شد آنچه نباید میشد...

و اما دومین اتفاق این بود که در پایان زمان امتحان، مراقب اعلام کرد که اونایی که جنین دارن وقتشون تمومه!!! و دختری که کنار من بود و امتحان دیگه ای داشت، به اطراف نگاه کرد و با خنده از من پرسید اونایی که جنین دارن؟!!! بعله، خب من هم جنین داشتم دیگه...!!!

و اما اتفاق سوم هم این بود که جای دایی محسن®  تو این امتحان خیلی خالی بود!! میپرسین چرا؟ خوب از خودش بپرسین!!!

دیگه... دیگه... آهان... امروز صبح هم دیر رسیدم سر جلسه امتحان! همش تقصیره این راننده آژانس بود که دیر اومد... مردک میگفت بد آدرس دادین، آخه اینجا تاکسی بیسیم معمول تره و هر وقت زنگ بزنی هر جا که باشی میاد... جالب اینجا بود که من از بس تماس گرفتم، اپراتور خودش دیگه منو میشناسه و آدرس نمیپرسه و آدرس منو تو سیستم داره، اونوقت این یکی راننده هه، میگفت بد آدرس دادین!! خلاصه اینکه دیر رسیدیم و پشت در موندیم... تا حالا دیر نرسیده بودم... اولش ترسیدم که نکنه راهم ندن و... اما بعد از یکی دو دقیقه، مسئول آموزش در رو باز کرد و با یک نگاه سنگین اشاره کرد که بیاین تو... البته به جز من و عمو میثم، یه هفت هشت نفر دیگه ای هم دیر اومده بودن که اغلب از بچه های خودمون بودن!! قربون نظم و انضباط بروبکس زیست شناسی!!!


پ.ن.۱: چند روزیه دایی محسن تو لبه!... حالا تو لب کیه نمیدونم!!!!!

پ.ن.۲: جدیداً به یک سری روش هایی در راستای کشیدن جواب و راهنمایی های تابلو از ناحیه ی زیرین زبان استاد در سر جلسه امتحان دست یافته ام که بسی جالب انگیز و کاربردی است!!!

پ.ن.۳: فعلاً بای!! Hello