گلخنده شوّال به ناهید مبارک...
سلام بر همگی!
مثل همیشه با کمی تأخیر (فقط کمی!) آپیدم... ای بابا... خب حالا یکم از کمی بیشتر!! مهم آپیدنه...
بعله... این رمضان هم تموم شد، و امروز عیده!!! پس...
"عیـــــــــــــــــــــــــد تون مبـــــــــــــــــــــــارک"
وای وای... نمیدونین در این مدت چه ها که به من نگذشته! خوب، بد، متوسط!! جای همگی خالی، شب های قدر خیلی خوش گذشت! تا دلتون بخواد با خدا صحبت کردم، گریه کردم، شکر کردم، شکایت کردم، آرزو کردم و برای همتون دعــــــــــــــــــــــا کردم...
بعد از این شب های خوب، یه جوریه که دیگه انگار ماه رمضون تموم شده!! همه منتظر عید فطر هستن... و جالبش این بود که اکثر دعوت ها برای افطاری هم همین چند شب آخر بود و حسابی خوش گذشت! هم از لحاظ معنوی و هم از لحاظ معدوی!!!
از دیگر اتفاقات حائز اهمیّت مسئله انتخاب واحد دانشگاه بود... چشتون روز بد نبینه، چه بد بختی کشیدم (البته کشیدیم!) سر این انتخاب واحد، از قبلش همون طوری که قبلاً اشاره کرده بودم، لابی هایی انجام شده بود و تصمیم های لازم برای گرفتن دروس و بخصوص گروه های آزمایشگاه با یک سری از دوستان یونی گرفته شده بود. از همین رو قرار بر این شد که در تاریخ معهودی که قرار بود فایل انتخاب واحد ما باز بشه، یعنی ۱۶ ام، رأس ساعت 00:01:00 (یک دقیقه بامداد!!) سریع بچپیم تو سیستم گلستان و سه سوت واحد ها و گروه های از پیش تعیین شده رو اشغال کنیم! ولی... چی بگم... وضعیت ناپایدار نت، تنها چیزی بود که میتونست در تصمیم ما اخلال ایجاد کنه، که متأسفانه کرد!!! من از حدود سه ساعت پیش کانکت بودم و همه چیز مرتب بود، ولی از شانس من، همون زمانی که رو گزینه ثبت نام کلیک کردم تا انتخاب واحد انجام بدم، دیس کانکت شدم! و متأسفانه، بد بختانه، مفتضحانه، ای مرده شور ببره این نت رو با این سرعتش!!! (دیگه چی بگم آخه...) این اتفاق، یعنی دیس شدن ۴ بار دیگه اتفاق افتاد و هر بار حدود ۱ الی ۲ دقیقه از وقته منو تلف کرد... حدود ۱۰ دقیقه از ساعت ۱۲ گذشته بود و من کاملاً نا امید شده بودم، آخه تجربه ثابت کرده بود که حداکثر تا 5 دقیقه از آغاز ثبت نام میشه به گرفتن گروه های دلخواه آزمایشگاه امیدوار بود، (البته دایی محسن میگفت فقط ۲ دقیقه!!) تنها امیدم به ایمان بود، قبل از شروع یوزر و پس رو بهش دادم تا اگه اینطور شد، به جای من انتخاب واحدو انجام بده، امّا مثل اینکه ایمان از من بدشانس تر بود...
در کمال نا امیدی، برای بار ششم وارد سیستم شدم و در کمال تعجب بعد از انتخاب گروه های مورد نظر و تأیید کردن، دیدم ثبت شد و در اون لحظه به اندازه رستم بعد از جنگ با اکوان دیو احساس خستگی میکردم! و در عین حال از ثبت واحد هام بی نهایت خوشحال بودم... امّا همه ی دوستام به اندازه من خوش شانس نبودن، ایمان هم متأسفانه بخاطر یه اشتباه کوچیک، نتونست آزمایشگاه بیو ۲ رو با ما بگیره و در کل تا چند ساعت بعد بخاطر، استرس انتخاب واحد و ناراحتی از عدم توفیق چند نفر از بچه ها، دیپرس بودم و هنگ! اون شب تا سحر خوابم نبرد و بعد از سحر، به زور و ساعت نزدیک ۶ بود که خوابیدم.
ماجرای انتخاب واحد به همین جا ختم نشد، یا بهتر بگم نمی شد! چون من و یکی از دوستام برای برداشتن درس متون زیست شناسی، به شورای آموزشی دانشگاه درخواست داده بودیم، چون مشکل نظام و پیش نیاز داشتیم... اوّلش خبر ها حاکی از عدم موافقت شورا با درخواست بود، و حتی مدیر گروه در وبلاگ گروه، رسماً این موضوع رو اعلام کرد. ولی یو هو، یه روز بعد از انتخاب واحد، جواب درخواست اومد، مبنی بر اینکه با شرایط خاصی میتونیم متون هم بگیریم!! و این در نوع خودش خیلی عجیب بود... البته این ماجرا، تا حذف و اضافه ادامه داره!
و اما امروز! عید فطر... خیلی دلم میخواست یه متن مناسب تر، تو مایه های پست قبلی به مناسبت امروز بنویسم، امّا متأسفانه وقتشو ندارم، برای فردا بلیت گرفتم... بر میگردم یزد! یه ترم جدید، درس های جدید، و روزها و اتفاقات جدید! ۲۲ ام کلاس ها شروع میشه... ۲۳ ام هم کنفرانس رویان هستش...به اتفاق دوستان، باید بلافاصله از یزد بریم تهران، چند روز اول این ترم رو هم نیستیم... ذهنم درگیره... انتخاب واحدم کامل نشده، فردا باید راه بیفتم، وسایلم خیلی زیاده و موندم چطوری ببرم و اینکه خدا کنه تهران یه جایی پیدا کنیم همه با هم باشیم! نمیخوام مزاحم فامیل بشم...
حوصله پی نوشت ندارم... هر روزتون عید! عیدتون دوباره مبارک...
مینویسم برای خودم و کسایی که دوست دارن بخونن، بدونن و بفهمن!