Sky Ladder...
بله... دوباره اومدم! دیگه کم کم داشت صدای همه در میومد... راستش با اینکه اوایل هدفم از ساختن این وبلاگ و نوشتن خاطرات روزانه، فقط حفظ این خاطرات برای خودم بود، باید اعتراف کنم که تو این مدّت کوتاه و تو همین فضای وبلاگی، دوستای خیلی خیلی خوبی پیدا کردم، چیزای خیلی خیلی زیادی یاد گرفتم، تجربیات خوبی کسب کردم و الان یه جورایی خودم رو به این فضا وابسته می بینم، دوست دارم باشم، نه اینکه بخوام دیده بشم یا خود نمایی کنم یا رقابت با هر چیز شبیه اینها، در واقع از بودن در این فضای مجازی صمیمی احساس رضایت می کنم، از اینکه دوستای خیلی خوبی دارم که نوشته های معمولی و ساده ی من رو میخونن خوشحالم، و هر چند این وبلاگ نویسی هنوز برای من کاملاً روتین نشده، (که اونم بیشتر به خاطر کمبود وقت و فشردگی درس هاست) و اگر می بینید گاهی دیر میام، اینجا رو فراموش نکردم و همیشه تو فکر آپ کردن وبلاگ هستم ولی گاهی واقعاً نمیرسم!
این هفته با اینکه فقط دو سه روز ازش گذشته، ولی برای من هفته سنگین و پر کاری بوده... دیروز با یک کوییز متون زیستی و امروز هم با میدترم فیزیک... که هیچ کدومش رضایت بخش نبود! و فعلا تنها چیزی که آرومم میکنه اینه که فردا دارم بر می گردم خونه... حس خوبی دارم... پس فردا عیده و قصد دارم تا عید غدیر بمونم. البته بیشتر از حس دلتنگی تو این دو ماه دوری، حس خستگی و تکرار شدنه که اذیتم می کنه... واقعاً به یکمی تنوّع نیاز دارم...

میخوام از این به بعد کوتاه تر بنویسم، خیلی کوتاه تر از همیشه ولی جدیدتر و بروز تر! البته این تصمیم رو بعد برگشتن عملی می کنم! بنابراین تو این 10 روز، شاید نباشم ولی از اون به بعد پر انرژی تر از قبل بر می گردم...
پ.ن.اوّل و آخر: هفته ی گذشته یه تجربه ی جدید کسب کردم! جدید امّا تلخ... یکی از دوستان یه حرفی زد که فکر می کنم در مورد این تجربه ی من کاملاً صدق میکنه!!! " تو این دنیا هر چه کمتر دوست بداری، بیشتر دوستت میدارند..." این حرف یه جورایی شبیه حرف حضرت علی هستش که میگه هر چی بیشتر دنبال دنیا باشی، اون از تو دورتر میشه و بهش نمیرسی، ولی هر چی بهش کم توجهی کنی، اون دنبال تو میاد...
یه جایی خوندم که " تفاوت انسان و درخت در این است که درخت ریشه در خاک می دواند و انسان ریشه در آسمان! " پس باید مواظب باشیم که ریشه هامون کجا محکم شدن! تو خاک یا تو آسمون؟؟!... فکر می کنم یه چند وقتیه ریشه هام راهشونو گم کردن و دارن سر پایینی میرن! باید ارتباطمو با آسمون محکم تر کنم...

مینویسم برای خودم و کسایی که دوست دارن بخونن، بدونن و بفهمن!